خلاصه داستان
بین کار کردن به صورت تمام وقت، بزرگ کردن یک پسر نوجوان و سعی در برقراری دوباره رابطه با همـسر سابق خود جیمز، لورن برای بزرگ کردن نوزادش رایلی به شدت به کمک نیاز دارد. او فکر می کند با استخدام کردن همسایه ی خود به عنوان پرستار، همه چیز تمام است و زندگی عادی در انتظار آن هاست. همسایه ی آن ها Owen ، دقیقا همان چیزی است که او نیاز دارد و لورن از این شاد تر نخواهد شد! تا زمانی که Owen مرز میان پرستاری استخدامی و مرد خانواده را بداند، همه چیز خوب خواهد بود. اما طولی نمی کشد که Owen شروع به جاسوسی در زندگی لورن می کند و از طلاق او با جیمز نیز باخبر می شود و ….